سبک زندگی دینی
نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی چیست؟ نقش دین در زندگی دنیوی و جایگاه دین در زندگی چه می تواند باشد؟ در این مقاله قصد دارم به این سوالات پاسخ دهم. همچنین در مورد پیشرفت در اهداف و نقش دین در زندگی انسان ها توضیح خواهم داد و به کارکرد دین در موفقیت اشاره می کنم. در پایان به طور انحصاری نقش دین اسلام در زندگی را بررسی کرده و به موضوع نقش دین در جامعه نیز می پردازم.
نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی
هنگامی که با یک مشکل بزرگ رو به رو می شوید تمام تلاش خود را برای حل آن به کار می گیرید و در صورتی که موفق نشدید از دیگران طلب کمک می کنید. اما شرایطی را در نظر بگیرید که مشکل شما نه با تلاش خودتان و نه با کمک هیچ کس دیگری حل نمی شود.
دقیقا همینجاست که افسردگی به سراغ شما می آید و اضطراب و استرس تمام زندگی تان را تحت سلطه ی خود در می آورد. اکنون از شما یک سوال دارم:
آیا به خدا اعتقاد دارید؟ فکر نمی کنید اگر از او کمک بخواهید او بهتر از هر کس دیگری شما را یاری خواهد کرد؟
پیشرفت در اهداف و نقش دین در زندگی انسان ها
اگر به خدا اعتقاد دارید پس باید بدانید هر مشکلی با فرمول زیر می تواند حل شود:
- تلاش برای حل آن به تنهایی
- در صورت عدم موفقیت از شخص دیگری بخواهید به شما کمک کند
- و اگر بازهم موفق نشدید از خدا طلب کمک کرده و صبور باشید
اکنون فردی را در نظر بگیرید که دین نداشته و به خدا اعتقادی ندارد، چه چیزی جایگزین قدم سوم خواهد کرد؟ من به شما می گویم: افسردگی !
دلیل آن نیز واضح است؛ این فرد مشکلی دارد که نمی تواند آن را حل کند پس به احتمال زیاد افسرده خواهد شد.
بنابراین کسانی که دین ندارند هیچ راه حل جایگزینی برای قدم سوم حل مشکلات نداشته و همین موضوع دلیل وجود صدها مشکل در زندگی آن هاست. اگر شما فرد دین داری هستید اما اعتقادات محکمی ندارید بهتر است دیگر برای قوی کردن ایمانتان منتظر نمانید. زیرا یک ایمان قوی کافی است تا تمامی مشکلاتتان حل شده و بتوانید در مسیر رسیدن به اهدافتان پیشرفت کنید.
کارکرد دین در موفقیت
تمام داستان های موفقیت افراد موفق حاوی یک پیام مشترک است و آن پیام اعتقاد و ایمان قوی نسبت به خودشان و نادیده گرفتن کسانی است که سعی در انحراف آن ها از مسیر موفقیتشان داشته اند.
به عبارت دیگر اگر بتوانید محرکی پیدا کنید که به شما کمک کند چنین اعتقاد و ایمانی نسبت به خود داشته باشید قطعا موفق خواهید شد. دین و عبادت خداوند بهترین محرک شما در این زمینه خواهد بود.
جایگاه دین در زندگی
فکر می کنید چرا در زندگی دنیوی به دین نیاز دارید؟
موارد زیر مهم ترین دلایل نیاز شما به دین در زندگی می باشد:
- برای اینکه مثبت فکر کنید: این روزها همه در مورد تفکر مثبت صحبت می کنند. اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید چرا یک فرد باید تفکر مثبتی داشته باشد؟ چه تضمینی وجود دارد که با خوشبین بودن بهترین ها اتفاق بیفتد؟ آیا ممکن نیست همه چیز اشتباه و به بدترین شکل ممکن پیش برود؟ تنها چیزی که باعث می شود آینده ی شما تضمین شود خدا و دین او بوده و بدون آن تفکر مثبت امکان پذیر نخواهد بود.
- برای اینکه مطمئن شوید برنده خواهید شد: اگر داستان افراد موفق را بخوانید متوجه خواهید شد که کلید اصلی موفقیت آن ها ایمان به خود بوده است. بدون ایمان به خودتان هیچ گاه در زندگی و رسیدن به اهدافتان موفق نخواهید بود و تنها کسی که می تواند این ایمان را در شما به وجود آورد خدا و دستورات دینی او می باشد.
- برای اینکه احساس خوبی داشته باشید: غم و اندوه شما در زندگی و نسبت به مشکلات بستگی به میزان ایمانتان به خدا دارد. هر چقدر ایمان قوی تری داشته باشید در مقابل مشکلات محکم تر خواهید بود زیرا مطمئن هستید که خدا در کنار شماست و مشکلاتتان را حل می کند در نتیجه احساس بهتری خواهید داشت.
نقش دین در زندگی دنیوی
دین نتیجه ی شکل گیری برخی از باورها در ذهن شماست. کاری که باید انجام دهید این است که اجازه ندهید اتفاقات زندگی و شیوه ی شکل گیری این باورها دین شما را ضعیف کند. مثلا اگر شغل خود را از دست دادید تصور نکنید خداوند از شما روی برگردانده است. در واقع به این قضیه باید با دید مثبت نگاه کنید و بدانید که به احتمال زیاد آینده ی شغلی بهتری با پیدا کردن شغل جدید در انتظار شما خواهد بود. نباید اجازه دهید سختی ها ایمان شما را تضعیف کنند زیرا نقش دین در زندگی دنیوی تقویت و اصلاح باورهای شماست نه تضعیف آن ها.
نقش دین اسلام در زندگی
اکثر مردم بر این باورند هر آنچه از اطرافیان خود آموخته اند درست بوده و بیشتر مواقع اعتقادات کورکورانه و جاهلانه ای را دنبال می کنند. دین اسلام از شما می خواهد دنباله روی از خرافات و جهل را کنار گذاشته و برای هر چیزی که به آن باور دارید تحقیق کنید. دین اسلام به شدت تاکید می کند باورهای دروغین و بی سند باعث تضعیف ایمان شما شده و توصیه می کند برای همه ی سوالات خود به کتاب خدا روی آورده و پاسختان را دریافت کنید.
نقش دین در جامعه
همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردم دین به افراد کمک می کند افسردگی، استرس و اضطراب را در زندگی خود راه ندهند. همچنین باورهای دینی ( به شکل درست آن ) می تواند باعث رشد اخلاقی و معنوی در افراد شود. اکنون تصور کنید حجم بزرگی از جامعه از دین و باورهای دینی پیروی کنند. چنین جامعه ای می تواند آسیب ها را دفع کرده و تعادل در آن برقرار خواهد شد.
نقش دین در زندگی انسانها
«دین» یک نهضت همه جانبه، براى اصلاح فکر و عقیده، و پرورش اصول عالى اخلاق انسانى، و حسن روابط افراد اجتماع، و حذف هرگونه تبعیض ناروا، در پرتو ایمان بخدا و احساس مسؤولیت درونى است.
با توجه به این تعریف علل نیاز ما به دین و تعلیمات دینى آشکار مىگردد؛ اما بگونهاى گستردهتر مىتوان گفت علل نیاز ما به دین از چند نظر است:
۱ـ پشتوانهای برای اصول اخلاق
از طرفى این صفات ـ قبل از هر چیز ـ بر اساس یک سلسله کیفیات درون ذاتى و عقیدهاى استوارند، و طبعاً از قلمرو و نفوذ قوانین معمولى بیرون هستند.
بنابراین ایمان به علم و قدرت لایزالى که از درون و بیرون انسان بطور یکسان آگاه است و بر آن نظارت مىکند، مىتواند ریشهی نهالهاى اخلاقى را در درون جان انسان پرورش دهد، و افراد را بطور خود کار به«درستى»، «و انجام وظیفه» و هنگام لزوم «گذشت» و «فداکارى» و « ایثار» وادارد.
همانطوری که «ویل دورانت» فیلسوف و مورخ معروف در کتاب «لذّات فلسفه» میگوید: «بدون ضمانت مذهب اخلاق یک حسابگرى بیش نیست»، و بدون آن احساس تکلیف از میان مىرود.[١]
۲ـ تکیهگاه برای مبارزه با حوادث سخت زندگی
یک فرد مذهبى با ایمان راسخ به خدا که مبدأ بىپایان علم و قدرت است؛ و با اتکاء و استمداد از لطف و یارى او، در برابر هیچ مشکلى خود را تنها و ضعیف و ناتوان نمىبیند، چرا تنها ببیند با اینکه تحت حمایت کسى قرار دارد که بر هر چیز قاهر و قادر است.
و با ایمان به اینکه هر بن بست و مشکلى با حمایت بى دریغى که او از بندگانش دارد حل شدنى است، هرگونه عوامل «یأس و نومیدى» را از خود دور مىسازد.
به همین دلیل کمتر موردى مىتوان پیدا کرد که یک فرد مذهبى گرفتار عکسالعملهاى حاد یأس مانند «انتحار و خود کشى، هیجانهاى عصبى؛ بیمارىهاى روانى» که واکنش ناامیدى و احساس شکست قطعى هستند؛ شده باشد.
قرآن مجید مىگوید: بدانید دوستان خدا هرگز نمىترسند و از هیچ چیز اندوهگین نمىگردند.[٢]امام صادق(ع) مىفرماید: یک آدم با ایمان هرگز خودکشى و انتحار نمىکند.
بنابراین «ایمان مذهبى» از یک سو «عامل تحرک و جنبش» و از سوى دیگر «عامل بازدارنده» در برابر اثرات منفى درگیرىها و پیکارهاى انسان با حوادث سخت زندگى است.
«برتراند راسل» میگوید: «در آلمان پس از سقوط نازىها خطر اغتشاش فکرى و ایدئولوژیکى بوجود آمد، ولى شکى نیست که مذهب یکى از بزرگترین عوامل بازگشت به ثبات در این کشور بوده است».[٣]«رفتار بشر که از اتکاى به دین برخوردار نیست دچار هرج و مرج اپیکورى خاصى مىشود، و حیاتى که پایه تسلى از ایمان و عقیده ندارد، همچون بارى سنگین و غیر قابل تحمل خواهد بود.»[٤] و به این ترتیب زندگى بدون مذهب میدانى است براى اغتشاش فکرى و بارى است غیر قابل تحمل.
۳ـ مبارزه با خلاء ایدئولوژیکی
گرایش انسان به «بت پرستى، انسان پرستى، خرافات گوناگون؛ اعتقاد به تأثیر یک سلسله موهومات در سر نوشت خود» که حتى در حالات بعضى از دانشمندان جهان دیده مىشود، همه ناشى از همین «خلأ روحى» است، مذهب خلأ ایدئولوژیکى و فکرى انسان را به تعلیمات صحیح خود پر مىکند و از گرایش به بیهودگىها و موهومات باز مىدارد.
بنابراین مذهب اگر بصورت صحیحى تفهیم گردد عامل مهمى براى مبارزه با خرافات است؛ و البتّه در غیر این صورت خود عاملى براى گسترش آن خواهد بود.
۴ـ کمک به پیشرفت علم و دانش
این طرز جهان بینى کمک غیر قابل انکارى به تفکر و اندیشه مداوم و پى گیر در سازمان آفرینش، و در نتیجه کمک به پیشرفت علوم و دانشهاى انسانى مىکند.
به عکس اگر ما جهان را صرفاً مولود عوامل فاقد عقل و دانش - یعنى عوامل طبیعى - بدانیم و معتقد به مبدأ علم و دانش در جهان هستى نباشیم، چه دلیلى دارد که براى کشف اسرار آن تلاش و کوشش کنیم.
اصولاً جهانى که نتیجهی فعالیت چنان دستگاهى باشد لزومى ندارد که حساب شده یا اسرارآمیز باشد.
ضربهای که این نوع «جهان بینى» به پیشرفت علوم و دانشهاى انسان مىزند ناگفته روشن است، و این همان چیزى است که فیلسوف دانشمند معاصر «آلبرت اینشتاین» در گفتار معروفش دربارهی «علت» توجه متفکران و مکتشفان بزرگ به مذهب مىگوید:
«به سختى مىتوان در میان مغزهاى متفکّر جهان کسى را یافت که داراى یک نوع احساس مذهبى مخصوص به خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادى فرق دارد....
این مذهب به صورت «تحیرى شعفانگیز» از نظام عجیب و دقیق کاینات است که گاهگاه پرده از روى اسرارى بر مىدارد که در مقایسه با آن تمام تلاشها و تفکرات منظم انسانى انعکاسى ضعیف و نا قابل بیش نیست.
این احساس چراغ راه کاوشها و زندگى اوست، و در برابر افتخارات و پیروزىهایى که نصیب وى مىشود او را از بندههاى گران «خودخواهى و تفاخر» بدور مىدارد».[٦]و در جاى دیگر اضافه مىکند:
«آیا چه الزام و اعتقادى از نظام جهان هستى و چه اشتیاق عجیبى «کپلر» و «نیوتن» را نیرو مىبخشید که سالها در تنهایى و سکوت محض براى توضیح دادن و از پیچیدگى در آوردن جاذبه و نظام فلکى رنج ببرند؟!.......
آرى آن چیزى که به فداکاران و جانبازان قرون، على رغم شکستها و ناکامىهاى ظاهرى، توان مىدهد که بار دیگر بر پاى خیزند و جهاد کنند همین احساس مذهبى مخصوص است».[٧]و بگفته دانشمند شیمیدان معاصر «آبر نتاى»[٨]: «علوم براى تکمیل خود باید عقیده به خدا را جزو اصول مسلّم خود بشمارند».[٩]و به این ترتیب یک فرد مذهبى - با استفاده از تعلیمات صحیح مذهب ـ بیش از هرکس مىتواند به کاوش جهان هستى و کشف اسرار و قوانین آن بپردازد.
۵ـ مبارزه با تبعیضات
تعلیمات اسلام با صراحت مىگوید تنها امتیازى که مىتواند انسانى بر انسان دیگر داشته باشد امتیازى است که نه بر پایه خون و نژاد و زبان، و طبقات باشد بلکه امتیازى است که از درون ذات و روح و فکر انسان مىجوشد، امتیازى است که از تقوا و پرهیزکارى، پاکى و درستى؛ و دیگر صفات عالى انسان و درون ذاتى سرچشمه مىگیرد.
«اى مردم ما شما را از یک پدر و مادر آفریدیم (بنابراین خون و نژاد همه یکى است) و شما را به گروهها و قبیلهها تقسیم کردیم تا یکدیگر را (با این تفاوتهاى جسمى) بشناسید (ولى اینها ملاک افتخار شما نیست) گرامىترین شما آن کس است که پرهیز کارترین باشد»[١٠] و با این ترتیب نقش مذهب در جهانى که هنوز مسألهی «رنگ و پوست» بدن تا چه رسد به مسألهی طبقات در آن حل نشده کاملاً روشن مىگردد.
***
البتّه انکار نمىتوان کرد که هرگونه تفکر و اعتقاد مذهبى نمىتواند سرچشمهی این آثار باشد بلکه این تفکر و اعتقاد، همانند هرگونه نهضت فکرى دیگر، نیاز به رهبرى صحیح دارد؛ و در صورت عدم رهبرى صحیح «سر از خرافه پرستى؛ رهبانیت؛ فرار از زندگى مثبت؛ و گرایشهاى منفى نیمه عرفانى که نمونه آن هم اکنون بر اثر خستگى از زندگى ماشینى در غرب دیده مىشود. در مىآید»؛ و تنها در این حالت است که بر اثر عدم معرفى صحیح، مذهب به صورت یک عامل بازدارنده محسوب مىگردد نه پیشرو.