بزهکاری
در دنیای پیچیده امروزی روز به روز شاهد افزایش جرم و بزهکاری هستیم و متاسفانه هر روز سن بزهکاری پایین تر می آید به گونه ای که در کانون های اصلاح و تربیت هر روزه شاهد ورود نوجوان بیشتری هستیم که حتی به سن قانونی نرسیده اند ولی به دلیل انجام جرم در کانون هستند . این نوجوانان حاصل تربیت نادرست ، خانواده و جامعه نامناسب هستند و فقط به تهایی مرتکب جرم نشده اند بلکه بافت جامعه و خانواده آنها را در این شرایط قرار داده است . بنابراین شناخت بزهکاری و جرم , عوامل وقوع آن ، دلیل رفتن نوجوانان به سمت بزهکاری و یافتن راهی برای جلوگیری از ان اهمیت زیادی دارد . در ادامه این مقاله جرم و بزهکاری را تعریف کرده و به اهمیت شناخت علل و عومل بزهکاری در نوجوان می پردازیم .
بزهکاری چیست ؟
بزهکاری گونهای از کجروی است که به هنجارشکنی بیش از ارزششکنی گرایش دارد؛ به همین دلیل، نسبت به جرم گسترش معنایی بیشتری دارد.جرم یا بزهکاری محصول تنش و ناسازگاری فرد بر اساس قوانین اجتماعی می باشد . بر اساس قانون جرم به عملی گفته می شود که باعث بر هم خوردن نظم اجتماعی شده و آسایش و آرامش دیگران را به مخاطره می اندازد . فرد بزهکار نوجوان بر اساس قانون فردی است که دچار قباحت رفتاری در اجتماع شده و باید مجازات شود . جرم نتیجه تاثیر فرد بر جانعه و جامعه بر فرد است یعنی شرایطی پیش می اید که فرد ناچار می شود تن به بزهکاری بدهد . جرم و بزهکاری یک رفتار ضد اجتماعی است زیرا نظم جامعه را بر هم زده و ارزش های مورد قبول اجتماعی را زیر پا می گذارد . بر اساس تعاریف دانشمندان مختلف جرم مفهومی یکسان دارد ولی دلیل ارتکاب ان متفاوت است .
در تعریف جرم و بزهکاری با ید گفت که هر عملی که بر خلاف اعتقادات ، ارزش ها ، هنجارها ، آداب و سنن و باورهای جامعه باشد نام جرم به خود می گیرد . رفتار ضد اجتماعی محدود به منطقه جغرافیایی خاصی نیست و در هر کجای دنیا ممکن است اتفاق بیفتد و بیشتر جرایم امروزی زاییده شرایط ناهمگون ارزشی ، تداخل فرهنگ ها و سردرگمی انسان ها در برابر عادات و علایق جامعه و افراد جامعه است .زهکاری برای جلوگیری از آن
تمامی عوامل محیطی ، فرهنگی ، روحی ، روانی و حتی خصوصیات فردی و تاثیرات اجتماعی همگی در بروز جرم و بزهکاری افراد دخالت دارند . اگر لحظه ای از هدایت این جهان و نسل موجود در آن غافل شویم هر فردی در هر ثانیه احساس ناامنی خواهد کرد و روزی می آید که همه جرایم امروزی به دلیل زیاد اتفاق افتادن به صورت عادی در خواهند امد . بر این اساس شناخت روحیات کودکان ، توجه به نیازهای آنان اهمیت دادن به ساختار وجودی شان ، دقت به شرایط محیطی ، آموزشی و تربیتی آنان از موضوعات بسیار مهم می باشد . باید روحیات کودک و نوجوان را شناخت و با مشاهده اولین عمل غیراخلاقی ، غیر عرفی و ضد ارزشی اقدامات موثر و پیشگیرانه انجام داد . نقش مادر در بزهکاری نوجوانان و کودکان بسیار حائز اهمیت است ؛کودکان بزهکار به دنیا نمی آیند بلکه به سمت بزهکاری هدایت می شوند . با کمی غفلت و سهل انگاری و با لحظه ای درنگ و ساده اندیشی ناخواسته فرزندانمان را به عوامل ضد اجتماعی تبدیل خواهیم کرد و آنها را در نسیر انحرافی ، ضد اجتماعی و بزهکاری قرار خواهیم داد .
علل بزهکاری
یکی از نخستین انسانشناسان فرانسوی، پل بروکا، مدعی کشف ویژگیهایی در جمجمه و مغز بزهکاران شد که آنها را از افراد پیرو قانون متمایز میساخت. جرمشناس ایتالیایی چزاره لومبروزو، که در سالهایدههٔ ۱۸۷۰ کار میکرد، اذعان می کرد که بعضی افراد با تمایلات بزهکارانه متولد میشوند و در حقیقت روی آوردن به بزهکاری در آنها نوعی بازگشت به انسان ابتداییتر است. او معتقد بود انواع بزهکاران را میتوان از روی شکل جمجمه تشخیص داد. لومبروزو میپذیرفت که یادگیری اجتماعی میتواند بر تکامل تمایلات بزهکارانه تأثیر بگذارد اما بزهکاران را از نظر زیستشناختی ناقص میدانست. ریچارد داگدیل، برای بررسی رفتار بزهکارانه به شجرهنامههای خانوادگی توجه نشان داد تا تفاوت در تمایلات ارثی نسبت به بزهکاری را نشان بدهد. اندیشه ارتباط میان ساختمان زیستی و بزهکاری در مطالعات ویلیام شلدون در سال ۱۹۴۰ از سر گرفته شد. شلدون سه نوع اصلی ساختمان بدنی انسان را متمایز کرد و عنوان کرد که یکی از آنها مستقیماً با بزهکاری ارتباط دارد. شلدون نوشت که افراد دارای ماهیچههای قوی و فعال بیش از افراد دارای ساختمان بدنی لاغر یا افراد فربه؛ احتمال دارد که بزهکار شوند. مطالعات دیگری که جان گولک انجام داد، یافتههاینسبتاً مشابهی را تأیید کرد. آرتون هوربرت تمایلات بزهکارانه را با گروه خاصی از کروموزومها در وراثت ژنتیکی مربوط ساخته است. هوربرت ادعا کردهاست که بزهکاران یک کروموزوم Y اضافه داشتهاند. بر اساس فرضیه هوربرت، ساختمان ژنتیک افراد در تحریکپذیری و پرخاشگری آنها نقش دارد.
دیدگاه جامعهشناسی، به نهاد اجتماعی و ارتباطات توجه دارد. جوامع امروزی خردهفرهنگهای خاص همنوایی دارند که ممکن است رفتار خارج از آن رفتار بزهکارانه تلقی شود. در حقیقت بزهکاری نوعی کجروی و جرم نوعی از بزهکاری است که شدت بیشتری را در بر میگیرد. جرم به تفاوت ارتباطات مربوط میشود و محیطهای اجتماعی که مشوق فعالیتهای غیرقانونی هستند آن را ترویج میکنند؛ در حالی که بیهنجاری، بزهکاری را شکل میدهد. طبقهبندی رفتار کجروانه از ضعیف به شدید عبارت است از بدعتگذاری، شعائرگرایی، انزواگرایی، هنجارشکنی، تخلف، بزهکاری و جرم.
بزهکاری کودکان ونوجوانان
ریچارد کلووارد و لوید ایر نخستین کسانی بودند که باندهای نوجوانان بزهکار را مورد مطالعه قرار دادند. آنها استدلال کردند که این باندها در اجتماعات خردهفرهنگی که احتمال دستیابی به موفقیت از راه قانونی در آن اندک است به وجود میآیند. بنابراین اکثر بزهکاران نوجوان در اجتماعات اقلیت محروم هستند. اعضای باندها برخی جنبههای مطلوب موفقیت مادی را میپذیرند، اما این ارزشها از طریق خردهفرهنگهای اجتماع محلی پالایش میشوند. در محلاتی که شبکههای بزهکاری سازمانیافته وجود دارد، بزهکاریهایکوچک مانند دزدی؛ به زندگی تبهکاری بزرگسالان هدایت میشود. در مناطقی که اینگونه شبکهها یافت نمیشوند بزهکاری باندهای نوجوانان معمولاً شکل نزاع و وحشیگری به خود میگیرد؛ زیرا فرصت اندکی برای اعضای باند وجود دارد تا به صورت جزئی از شبکههای بزهکاری بیرون آیند. افرادی که نمیتوانند با نظم اجتماعی مشروع یا با خردهفرهنگهای بزهکاری روبهرو شوند معمولاً به انزواگرایی مبتلا میشوند و گرفتار اعتیاد به مواد مخدر خواهند شد. کار کلوووارد و آلبرت کهن در مورد خردهفرهنگهای بزهکاری مطالعاتی داشتند که نشان داد شخص بزهکار معمولاً موقعیت فرودست خود را در درون نظم اجتماعی تشخیص میدهند و به جای هنجارفرستی، هنجارشکنی و به جای ارزششکنی، هنجارشکنی را برمیگزیند.
کودکان و نوجوانان در هرکشور و جامعه ای ،سرمایه آن کشور محسوب می شوند، چرا که پدید آورنده نسل های مابعد خود برای یک کشور و جامعه تلقی می گردند . اما متاسفانه این کودکان و نوجوانان هستند که خواسته یا ناخواسته در معرض آسیب های جسمی ،روحی و جنسی قرار دارند و به نحوی امکان دفاع از خود را ندارند و حتی از تغییر شرایط خود هم ناتوان اند که در نتیجه می توانند دچار بزه دیدگی مکرر از طرف خانواده و سرپرستان و سایر اقشار جامعه خود شوند .در اغلب موارد بزهکاری اطفال و نوجوانان ،فاقد خشونت و فاقد جنبه های مبتنی برخصومت و کینه ورزی است که اینها در اکثر موارد بسته به نتیجه طبیعی یا غیر طبیعی آنهاست .
چرا که این گروه از افراد جامعه از خردسالی به نوجوانی و از نوجوانی به جوانی ،در حال رشد و تکامل خود هستند .حساسیت های موجود در این رده سنی ایجاب می کند که دستگاه های مسئول به عنوان متولیان نظام با توجه به اختیارات خود نسبت به این قشر از جامعه تمام اهتمام و تلاش خود را به کار ببندند تا از بروز جرائم توسط این قشر از جامعه و یا بر علیه آنان جلوگیری شود .
پلیس به عنوان یکی از متولیان نظام عدالت کیفری که نقش بازوهای اجرایی دادسراها و دادگاه ها را دارا می باشد، باید از عملکردی برخوردار باشد که باعث پیشگیری جرم در این رده سنی شود .
به نوعی باید از خود عملکردی را نشان دهد تا نقش بسیار مهمی در شکل گیری ذهنیت نوجوانان نسبت به عدالت کیفری شود ،بنابر این در اینجا رفتار پلیس است که تعیین کننده آینده جنایی این دسته از افراد است .
به طور مثال پلیس می تواند زمینه های وقوع جرم را از بین ببرد و حتی مانع بزهکاری ثانویه آنها شود ،باید برخوردی داشته باشد که از تکرار جرم توسط آنها جلوگیری کند .
خوشبختانه در کشورمان شاهد حضور پلیس ویژه کودکان و نوجوانان هستیم، که یکی از نهاد های اختصاصی نظام دادرسی اطفال است که در ابتدا در لایحه رسیدگی به جرائم اطفال و نوجوانان سال ۱۳۸۳ در نظر گرفته شد و بعد از آن قانونگذار در قانون آئین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ در ماده ۳۱ به آن توجه کرد .
و این سازمان مکلف به تشکیل پلیس مخصوص اطفال و نوجوانان شد .
اما به طور کلی اگر رفتار و رویکرد پلیس در مواجه با اطفال و نوجوانان همانند سیاست جنائی بزرگسالان استفاده شود نتایج فوق العاده زیانباری از تمام اهداف و رویکرد حاکمیت در قبال این قشر از جامعه را باقی می گذارد و به هرحال لازم است که پلیس با تدوین سیاست های مبتنی بر مداخله حمایتی و نه کیفری، تلاش نماید تا با رعایت اصول و استاندارد های ملی و بین المللی فرایند مداخله در دادرسی کودکان و نوجوانان را ارتقا بخشد .
پلیس اطفال و نوجوانان یک نهاد حمایتی موثر است که قبل از سایر مقامات قضایی ،از وقوع جرم یا بروز حالات خطرناک اطفال و نوجوان مطلع شده و تحقیقات مقدماتی را انجام و اقدامات شایسته و منحصر به خود را انجام می دهد.
اما شروطی حائز اهمیت است که باید به وظایف پلیس ویژه در مرحله پیش از ارتکاب جرم و اتخاذ تدابیر پیشگیرانه توجه شود و همچنان که پلیس ویژه صرفا در محدوده بزهکاری اطفال و نوجوانان مطرح شده به وظایف در خصوص بزه دیدگی اطفال و نوجوان هم باید توجه داشته باشد چرا که ابتدائا این پلیس است که از بزه دیدگی یا به هرنحو از بزهکاری این اطفال مطلع و اقدامات مناسب را انجام می دهد .
اگر بخواهیم به تعریف پلیس ویژه اطفال و نوجوانان بپردازیم باید اینطور بیان کنیم که یکی از واحد های تخصصی پلیس است که پس از طی کردن آموزش های لازم به منظور پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان و با تسهیل روند پاسخ دهی به جرائم ارتکابی با هدف حمایت از کودکان و نوجوانان بزهکار و بزه دیده ، پس از وقوع جرم اقدامات لازم را مطابق قانون به عمل می آورد.
به طور کلی هرآنچه که علیه جرم است و منجر به کاهش آن می شود پیشگیری محسوب می شود، به این منظور پیشگیری فرایندی است قبل از ارتکاب جرم که تا پس از ارتکاب ،آن را شامل می شود .
که در خصوص اطفال و نوجوانان به دلیل شکل نگرفتن شخصیت آنها و امکان اصلاح بیشترشان ،از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
چون کودک، جرائمی را که مرتکب می شود، به دلیل ویژگی های رفتاری است و هدف اخلال گرانه ای را در پی ندارد ،در صورتی که از آنها جلوگیری شود امکان اصلاح وجود دارد و در صورت جلوگیری نکردن، شرایط بزهکار شدن نوجوان در سن بزرگسالی را فراهم می کند .
هرچقدر که پلیس در برخورد با اطفال و نوجوانان با خوش رویی بیشتری رفتار کند، این عملکرد بر شناخت فرد از متولیان امور حاکمیتی تاثیر بسزایی دارد ،به طور کلی تشکیل پلیس ویژه کودک و نوجوان بر حاکمیت نظم در جامعه و پیشرفت روز افزون آن بسیار مفید است زیرا برخورد تخصصی با کودک و نوجوان بزهکار موجب اصلاح آنها در همان مراحل اولیه ناسازگاری می شود .
بزهکاری کودکان و نوجوانان را نمی توان تنها، محدود به پیشگیری کیفری و اقدامات قانونی و حتی انضباطی کرد ،بنابر این بایستی توجه ویژه ای به بحث غیرکیفری نیز داشته و اقدامات نوینی در قالب پیشگیری اجتماعی از بزهکاری، توام با آموزش و آگاه سازی نوجوانان ،کنترل اجتماعی مثل برقراری ارتباط ،روابط بین فردی ،تفکر خلاق ،مسئولیت پذیری ،مقابله با هیجانات داشت،که در نتیجه این اهداف شاهد ارتقای بهداشت روانی و اجتماعی فرد و جامعه و پیشگیری از انواع بزهکاری و رفتار های ناهنجار مثل اعتیاد و خودکشی، و...باشیم .
پلیس باتوجه به رسالت تقدیمی از سوی قانونگذار در قالب ضابط بودن می تواند اقدامات و تمهیدات خاصی را در جهت مواجه با این خطرات و همچنین حفظ نقش موثری را در امر پیشگیری داشته باشد .
به طور کلی همچنان که مکررا گفته شد کودکان و نوجوانان به دلیل شرایط ویژه ای که دارند همیشه در معرض تجربه های خطرناک و سوءاستفاده از سوی افراد و گروه های منحرف و سوءاستفاده گر هستند که در این مواقع حضور پلیس به شدت حائز اهمیت است چرا که یکی از وظایف اصلی پلیس ایجاد امنیت و دفاع از حقوق اولیه افراد در برابر ناامنی و نا به هنجاری ها می باشد ،هرآنچه که بخواهد این امر مهم را مختل نماید بلااستثناء پلیس در مقابل آن ایستاده و در این راستا دفاع می نماید .
پلیس به عنوان نهادی است که در هربرنامه پیشگیرانه ای که از سوی هرنهادی در کشور طراحی و اجرا می شود، باید حتی به عنوان یک هماهنگ کننده و یا ناظر عمل کننده حضور داشته باشد در غیر این صورت چه بسا که آن برنامه و اهداف به سرمنزل مقصود نرسد .
ایجاد تقویت یک رابطه تعامل نزدیک و صمیمی بین نسل جوان با پلیس در عرصه های مختلف اجتماع در کنار مشارکت و تعامل ایشان با سایر نهاد های دولتی و غیر دولتی ،ابزاری کارآمد برای دست اندرکاران تامین نظم امنیت و عدالت در جامعه خواهد بود .در کشورمان در راستای حمایت از کودکان و نوجوانان از نظر قانونی اقداماتی صورت گرفته است که بیشتر جنبه حمایتی را به خود داشته است ، که می توان به قانون حمایت از کودکان و نوجوانان نیز اشاره داشت.